SJ blog

عشق سال کرونا، رفاقت تعطیل نیست!

عشق سال کرونا، رفاقت تعطیل نیست! با یه تشکر ویژه از «سر تیموتی جان برنرز-لی» مخترع اینترنت…

چند روز پیش خواب یک از دوستان قدیمی رو دیدم. توی خواب بعد از سال‌ها باهم دیدار کردیم. بچه محل بودیم، باهاش دوران دبستان همکلاس بودم و بعد از چند سال راهنمای و دبیرستان؛ سال سوم دبیرستان دوباره همکلاس شدیم. از وقتی که دانشگاه تهران قبول شد دیگه ازش خبری نداشتم. بیدار شدم توی اینستاگرام یکم گشتم و شانسی پیداش کردم. حالم خیلی خوب شد. این تابستان هم خیلی یاد دوست دیگه‌ای رو کردم، از بچه‌محل‌های قدیمی که چندسال ابتدایی همکلاس بودیم، حتا مطمعن نبودم که من رو یادش باشه. ولی یادش بود، خوب هم یادش بود؛ کلی یاد رفاقتا کردیم. لذت بردیم.

این اینستاگرام هم خوبیاش رو داره!

توی این سال کرونا دلم واسه همه‌ی رفقا و فامیلا و آشناها تنگ شده، یاد اون لحظه‌های خوشی که با هم داشتیم رو میکنم. یادشون به خیر، یاد خوبیاشون به خیر. چه اونهایی که کمتر با هم بودیم، چه اونهایی که سال‌ها کنار هم گفتیم و خندیدیم. میدونم نمیتونم انتظار داشته باشم اون دوران برگرده. حتا اگه همگی بخایم وقت و انرژی نیست، گرفتاری‌ها زیاده. اصلن میگن آدم نمیتونه بیشتر از ۱۵۰ نفر رو در زندگیش هندل کُنه! ولی این دلیل نمیشه که به یادشون نباشیم. راستش من آدم خوبی واسه زدن این حرفا نیستم، شاید از تنبلیه، شایدم از خجالتی بودن و… توی یادکردن و احوال‌پرسی از کسانی که به یادشون هستم اصلن خوب نیستم. در واقع حتا یک درصد از آدم‌هایی که یادشون رو میکنم هرگز نمیفهمن که یادشون با منه. ولی خب تلاشم رو میکنم که بهترش کنم. باید بیشتر از این‌ها به هم خبر بدیم که به یاد همیم.

شاید نتونیم با تک تک دوستان اون زمان‌های که داشتیم رو داشته باشیم ولی لذت داره وقتی از حالشون باخبری، توی عکس‌های اینستاگرام تغییر چهرشون رو توی این گذر سال‌ها میبینی.

دوستان از خودتون بیشتر عکس بزارین؛ واسه ما که دورادور به یادتونیم، کمتر گل و بلبل بزارین توی اینستا! به اسم خودتون اکانت بسازید و عکس خودتون رو بزارید روش؛ شاید یکی مثل من داشت دنبالتون میگشت. به یاد ایام گذشته!

وقتی میرم کرمانشاه دوست دارم در حد یک ساعت هم که شده یه سری بزنم به رفقا و فامیلا اما این کثافت کرونا نمیزاره. ولی خب اینترنت که هست، گوشی و اینستاگرام و تلگرام و… که هست. باید توی این مبارزه با خودم پیروز بشم و خیلی بیشتر از اینها احوال عزیزان رو بگیرم. گوشی رو که بخاطر استفاده زیاد از همین شبکه‌های اجتماعی شکسته بودم رو دادم LCD رو عوض کردن، گناه از منه که به دیدن چیزای بیخودی اعتیاد داشتم نه این بیچاره. به خودم قول میدم که وقتی گوشی اومد یه زمان ثابت رو در هفته بزارم واسه تماس تصویری و احوال‌پرسی از همه اونایی که اوقات خوشی رو باه هم داشتیم. به یاد ایام.